وقتـــــی که تمام آنچه را که دوست داری،بر آب می بینی چه احساسی داری؟ وقتــــــی که سکوت برایتان کر کننده می شود چه حالی دارید؟ وقتــــــی که از گریه لبریزیدچطور بی اشک گریه می کنید؟ وقتــــــی منتظر رفتنی چگونه با اطرافیان وداع می کنی؟ وقتــــــی هر شب را با شک برای طلوع فردایت به صبح می کنی؛چگونه روز را باور خواهی کرد؟ وقتــــــی گه اسمان بیرون خانه دلت تاریک است ،چـــــگونه شمع روشن جانت را می خواهی نگاه داری؟ چــــــگونه وقت نماز تنها به کسی فکر می کنی که برایش وضوی خلوص ساخته ای؟ و چـــــگونه غربت دنیا را به امید آشنایی آخرت به جان خریده ای؟ چـــــگونه چشمان خسته ات را به روی همه چیز می بندی وقتی در چشمانت هیچ فروغی باقی نمانده است؟؟ به گمانم انگاه هرگز دوست نداری به این سوالات حتی فکر کنی زیراتهی از هر قید و بند دنیا شده ای و تنها برایت راه رفتن باقی مانده است. وقتـــــی که دیگردر این دنیا نیست شده ای، چـــــگونه می خواهی ادعا کنی که هستی؟ کلمات کلیدی : |
امروز : شنبه 103 آبان 26 ، 7:3 صبح
وقتی که..چگونه؟